بر سرمای درون!
همهلرزش دست و دلماز آن بود کهکه عشقپناهی گردد،پروازی نهگریز گاهی گردد.آی عشق آی عشقچهره آبیت پیدا نیست***و خنکایمرحمیبر شعله زخمینه شور شعلهبر سرمای درونآی عشق آی عشقچهره سرخت پیدا نیست
"شاملو"